چند جمله درد و دل با شما
درود دوستان عزیز
امروز شنبه ١٣ آبان ماهه و ساعت هم الان حدودا ٩ صبحه
الآن من به جای اینکه سرکلاس درس باشم خونه ام و به دلایلی از جمله بی انگیزش،بی حوصلگی،بی هدفی،بی دغدغگی و... نرفتم کلاس
که البته بیشتر به خاطر اون ... هستش...
بگذریم...
یعنی من الآن تا کلاس درس یه٢۵ کیلومتری فاصله دارم...هههه
امروز کلا حالم خوب نیست ، به طور کلی بگم این روزا حالم اصلا خوش نیست، روزام بدجور کسالت آور و تکراری شدن و بدجور داره از خودم بدم میاد، از کارام،از رفتارم،از حرفام و...
این روزا یه گره هایی افتاده توی زندگیم که با دست که سهله با دندون هم باز نمیشن
فقط امیدم به اوس کریمه
اونه که همیشه توی سخت ترین شرایط به دادم رسیده و مطمئنم حالا که بیشتر از همه وقت بهش نیاز دارم دستم رو میگیره
این روزا یه اتفاقایی میفتن که بدجور ذهن و حواسم رو مشغول میکنن، تمرکزمم رو به هم میریزن... اصن ی وضعیه ب خدا
از اون طرف توی تیرماه سال بعد،یعنی کمتر از ٨ماه دیگه کنکور دارم وبه طور جدی که هیچ اصلا به طور شوخی هم شروع نکردم به خوندن
میخوام از امروز یه چیزایی رو که بدجور احوالم رو بد میکنند رو ببوسم بذارم کنار و جدی جدی شروع کنم به عوض شدن
میگن ترک عادت موجب مرضه،ولی من اگه بعضی عاداتمو چه خوب چه بد بذارم کنار، زندگیم ١٨٠ درجه که نه ولی حدودا ١١٢ درجه تغییر میکنه (:
پس از امروز شروع میکنم برای عوض شدن
البته این چند ماه هر روز تصمیم میگیرم برا عوض شدن...ولی هیچ و هیچ...
یبار نمیشه درست حسابی شروع بشه و ادامه پیدا کنه...
امیدوارم توی این مدت که میخوام عوض بشم اشتباهی عوضی نشم...ههه
دوستان تو رو خدا دعا کنید واسم، بدجور روی دعای شما حساب باز کردم
شاید دیگه کمتر بروز کنم وبلاگ رو
مخلص همگی شما
بـــــدرود✋
جالب بود ، آدماۍ موفق ، زمین و زمان هم بخوان جلوشون رو بگیرن ولۍ موفق میشن
😊